تحصیلات، توانایی و تجربیات
لیسانس زبان و ادبیات فارسی
من شهربانو احمدی ماشک، متولد 1 بهمن 1352 در خانواده ای مزرعه دار و بومی در روستای ماشک تهرانچی از توابع کوچصفهان استان گیلان متولد شدم. تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا، و دوره دبیرستان را در رشته فرهنگ و ادب دبیرستان توحید شهرستان آستانه اشرفیه به پایان رساندم. از کودکی همراه با تحصیل تا قبل از مهاجرت به تهران شغلم مزرعه داری، پرورش پیله کرم ابریشم، و باغداری به همراه خانوده ام بوده است.
تحصیلات دانشگاهی من، زبان و ادبیات فارسی در مقطع لیسانس می باشد که در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت به پایان رساندم. با توجه به علاقه زیادی که به شغل معلمی داشتم، تلاش کردم تا معلم شوم، اما از بد روزگار از زمان فارغ التحصیلی من و هم دوره ای هایم استخدام در آموزش و پرورش بسیار سخت بود، خصوصا آن که من فارغ التحصیل دانشگاه آزاد هم بودم. چهار سال پس از اتمام تحصیلات در زادگاهم ماندم، و برای شغل مورد علاقه ام تلاش کردم، اما نشد که نشد.
قبل از مهاجرت به تهران، مدت کوتاهی به عنوان روزنامه نگار در یکی از مجله های محلی گیلان به طور افتخاری مشغول به کار بودم. در همین سال به همراه دو تن از دوستانم پروژه « بررسی وضعیت موسیقی گیلان» را به شکل میدانی و مکتوب انجام دادم. در سال ۱۳۷۹ برای چند روزنامه در شهر تهران بازاریابی کرده ام. بعد از آن پس از گذراندن دوره های مختلف کامپیوتر، در جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی امیرکبیر،و دوره های مالی و حسابداری در آموزش گاه های خصوصی، و همچنین دوره های بازرگانی در سازمان مدیریت صنعتی تهران، در شرکتهای خصوصی، و شرکت های خصوصی بانک ها به عنوان کارشناس بازرگانی مشغول به کار شدم، که ۱۷ سال در آن زمینه مشغول فعالیت بودم.
باید بگویم که پس از مهاجرت به تهران، و قبل از آن مهاجرت کوچکم از روستای کوچک و دوست داشتنی من ماشک بالا محله به شهر رشت برای ادامه تحصیل آغاز شد، و از آنجا زندگی من با مهاجرت کلید خورد و اخت گرفت.
زندگی در تهران برای یک دختر جوان شهرستانی بسیار سخت و مشقت بار بود، اما بلاخره روی پای خودایستادم و افسار زندگی را بعد از بارها زمین خوردن به دست گرفتم .
در حین کار به ورزش روی آوردم، و با باشگاه های کوهنوردی، سنگ نوردی و غار نوردی فعالیت خود را از سال 1388 آغاز کردم، که تا سال 1397 ادامه دادم.
همزمان با کار و ورزش در طبیعت به تمرینات بدنسازی در داخل سالن زیر نظر دوست، خواهر، و مربی دوست داشتنی ام مزگان خسروی پرداختم. در این بین با توجه به احساس مسئولیتی که در قبال کشور و مردمم داشتم فعالیت های اجتماعی خود را آغار کردم. در ابتدا برای آگاهی بخشیدن به هم وطنانم شروع به فعالیت در حیطه های محیط زیستی کردم.
از جمله فعالیت های محیط زیستی «دویدن از میدان تجریش تا راه آهن » با شعار « ما به درختان نیازمندیم» « https://www.khabaronline.ir/news/345245/»، « پیاده روی دور دریاچه ارومیه» با شعار «کمکم کنید» « https://www.asriran.com/fa/news/339784/ » ، و همچنین برگزاری کلاس های آموزشی محیط زیستی برای مدارس ابتدایی در استان های کرج، گیلان و گرگان « https://www.irna.ir/news/81829298/ » را آغاز کردم.
در مرداد ماه سال 1397 به ترکیه رفتم، و یادگیری زبان ترکی را در دانشگاه استانبول واحد آوجیلار آغاز کردم، که به مدت یک سال در آن دانشگاه مشغول به تحصیل بودم. در سال 1398 با همسرم آشنا شدم، و در سال 1399 در شهر استانبول ترکیه با او ازدواج کردم، و در بهمن ماه 1399 به آمریکا مهاجرت کردم.
من، شهربانو هستم. یک زن از شالیزار. یک زن از دیار میرزا. من دختر شالیزار و دریا هستم. من دختر روزهای سخت هستم. من از دیار غربت با شما حرف می زنم، و تجربیاتم را، احساساتم را، شکست ها و پیروزیهایم را با شما در میان می گذارم، و بدانید که همه شما را با دل و جان دوست می دارم، و عشق را برای همه شما که مطالبم را می خوانید یا نمی خوانید، قضاوتم می کنید یا نمی کنید، دوستم می دارید یا نمی دارید، هدیه می کنم.
صلح برای جهان، عشق و لبخند برای همه، و تندرستی و شادی پیش کش شما باد.
با دل و جان دوست تان دارم. همه شما را، و این عشق به شما برای من کافی است. از تک تک شما می خواهم که مرا ببخشید که رو در رو، و چهره به چهره به شما نگفتم که دوست تان دارم.
دوست تان دارم.
با احترام
شهربانو احمدی ماشک
18 اردیبهشت 1402